سعید سمیعی saaid.samiei

وبلاگی شامل مقالات مهندسی عمران - ادبیات - مسائل تاریخی و اجتماعی

سعید سمیعی saaid.samiei

وبلاگی شامل مقالات مهندسی عمران - ادبیات - مسائل تاریخی و اجتماعی

انتخابی از سروده های دوست عزیزم آقای ساطلی

بنام خداوند جان آفرین               حکیم سخن در زبان آفرین

بنام خداوند جان و خرد                کزین برتر اندیشه برنگذرد

 

سلام بر همه مهربانان

 

انتخابی از سروده های دوست عزیزم آقای ساطلی

دوستی عزیز و گرامی دارم بنام آقای مصطفی ساطلی که افتخار آشنایی ایشان را از سال 1376 یعنی زمانی که در شرکت بولر کارم را شروع کردم و این همکاری برای مدتی حدود هفت سال ادامه داشت ، شروع شده است . در شرکت بولر اینجانب تنها مهندس ساختمان بودم که مدیریت پروژه های سازمان غله کشور را بعهده داشتم و آقای ساطلی مدیر امور مالی و اداری آن شرکت بودند . اکنون 13 سال از افتخار این آشنایی می گذرد و هرچند دیگر همکار نیستیم ولی دوستی مان که بصورت قلبی شروع شده ، کماکان ادامه دارد . ایشان مدیر و رئیسی برای من بودند و در فرصتهایی که در لابلای کارها پیش می آمد ، با هم در رابطه با ادبیات و مسائل اجتماعی و فرهنگی ، خلوتهایی داشتیم .

این دوست عزیز با اینکه تحصیلاتشان را در آمریکا گذرانده بودند ، لیکن فارسی را کاملاً ادیبانه و سلیس هم صحبت می کردند وهم می نوشتند و برای اینجانب استادی بودند در علم نگارش و سخنوری زبان فارسی . دوره ای را ایشان برای تمام پرسنل شرکت بولر بنام روشهای برقراری ارتباط با دیگران (Comunications) از جمله ؛ مشتریان ، ارباب رجوع و بطورکلی ارتباطات اجتماعی کاری و غیر کاری چه بصورت مکاتبه ای و چه بصورت مصاحبه ای ترتیب دادند و سمت استادی این دوره را بعهده داشتند که اینجانب بهره ای وافر بردم . این مهربان دوست من زبان انگلیسی را هم به اندازه ای سلیس و ادیبانه صحبت می کردند که خود انگلیسی زبانها هم باورشان نمی شد که یک ایرانی بتواند از کسانی که زبان انگلیسی ، زبان مادریشان است ، بهتر و سلیس تر صحبت کند . تا کنون ندیده ام که یک ایرانی به این شیوایی انگلیسی صحبت کند . برای ایشان عمری طولانی و پر یرکت و با سعادت را آرزو می کنم تا کسانی امثال من بتوانند ، از دوستی با ایشان بهره مند گردند . ایشان انسانی بسیار والا بودند که در همه امور از جمله نظم و انظباط ( چه کاری و چه غیرکاری ) ، اعتقاد و التزام به صحیح انجام دادن امور محوله ، برنامه ریزی و برنامه آفرینی و ... مقام استادی داشتند و دارند .

علی ایحال ایشان در ادبیات و شعر هم ذوقی داشتند و یکی از سروده های ایشان که در اختیار اینجانب قرار گرفته و برایم بسیار خوشایند بوده را انتخاب کرده و در این وبلاگ برای خوانندگان علاقه مند ، بازگو می نمایم . یاد و خاطره های را که با ایشان داشتم گرامی می دارم و شعر ایشان که خودشان نام گریه در سوگ را برای آن انتخاب کرده اند ، در زیر می نگارم . و چه زیبا گفته اند : بیا که در سوگ مردن آئین مهر بنشینیم !!!!!

گریه در سوگ

بیا که در مصیبت خود ، بی قرار گریه کنیم

به سرنوشت خویش ، چو ابر بهار گریه کنیم

به سوگ مردن آئین مهر بنشینیم

به شکست عشق در این کارزار گریه کنیم

اسیر دام بلا را ره نجات کجاست ؟

به حال آهوی در انتظار گریه کنیم

چه بی گناه ، بر سر معراج دار شدیم

ای یار سر برار ، بیا تا به دار گریه کنیم

دریغ ؛ نوبت دلدادگی چه زود گذشت

بیا که در غم دلدار ، زار گریه کنیم

لهیب باد خزان ، هرچه بود با خود برد

به شور بختی این باغ بی بهار گریه کنیم

ترنمی زکوی بلاخیز ما کسی نشنید

نرامت در غم این خاک داغدار ، گریه کنیم

فتاده در دل امواج سهمگین دیری است

کشتی شکسته ایم ، بیا تا کنار گریه کنیم

هزار زخم اسارت به پشت ماست ، بیا

هزار بار بر رسم کار ، گریه کنیم

ندیده کامی ، از ایام و سالیان رفتند

به سست عهدی لیل و نهار گریه کنیم

دوام موسم طرب و عمر عافیت کوتاه

رواست بر سر تعجیل روزگار گریه کنیم

ندیده چشم دلم روی غنچه ها در باغ

چشیده جان و تنم زخم خار ، گریه کنیم

حدیث مردن و رفتن چو جاصل کار است

بیا که در مصیبت خود بی قرار گریه کنیم

مصطفی ساطلی - تهران – اردیبهشت 1388

Mostafa. Sateli May 2009

یاد و خاطره ای از مهندسی توانا بنام مهندس سید جلال موسوی


بنام خداوند جان آفرین                   حکیم سخن در زبان آفرین

بنام خداوند جان و خرد                  کزین برتر اندیشه برنگذرد

 

سلام بر همه مهربانان


دانایی و توانایی مهندسی


یاد و خاطره ای از مهندسی توانا بنام مهندس سید جلال موسوی



مطلبی را که با عنوان فوق می خواهم بیان کنم ، بصورت یک خاطره است . با این امید که مهندسانی که می خواهند دانایی و توانایی خود را به اثبات برسانند ، به گزیده این مطلب و این خاطره توجه نمایند .

مقدمه :

اینجانب از سال 1376 تا سال 1383 در یک شرکت غیر ساختمانی ( تولید کننده و فروشنده یک برند معروف ماشین آلات صنایع غذایی در دنیا ؛ بنام بولر ) که علاوه بر فروش و نصب ماشین آلات 8 پروژه سیلو و انبار مکانیزه گندم ؛ عهده دار کارهای ساختمانی مربوطه نیز شده بود ، بعنوان مدیر پروژه عملیات ساختمانی ، مشغول بکار شدم که بعد از اتمام کارهای ساختمانی آنها ، وظیفه مدیریت نصب ماشین آلات آنها نیز به اینجانب سپرده شد . تمام مهندسان و کارشناسان این شرکت اعم از بخش فروش ، بخش تولید کارخانه واقع در آستارا ، بخش دفتر طراحی و مهندسی و .... مهندسان مکانیک بودند و من تنها مهندس ساختمان این شرکت بودم .

شرح خاطره :

سال 1380 بود و برای تحویل قطعی پروژه سیلوی گناباد به اتفاق کمیسیون تحویل قطعی راهی گناباد شده بودیم . کلیه مقدمات تحویل قطعی فراهم شد و می بایست بصورت آزمایشی یکبار کندوها پر و خالی شوند . شایان ذکر است پس از تحویل موقت ، بهره بردار از سیستم بهره برداری کرده بود و کلیه ماشین آلات و سیستم پر و تخلیه شدن بخوبی امتحان خود را پس داده بود . ولی به هر دلیلی هنگام عملیات آزمایشی یک قسمت از سیستم که در واقع فیلتر جمع آوری گرد و خاک حاصله بود ، کار نکرد ( احتمالاً قبل از آنهم بعلت عدم استفاده صحیح کار نکرده بود و کسی متوجه نشده بود ) . بهرحال این گرد و خاک در کیسه های نمدی مانند فیلتر جمع شده بود و تخلیه نمی شد و کیسه ها پر بود از خاکی که ضریب نرمی آن از سیمان هم بیشتر است و یک قاشق آن کافی است که فضای 100 مترمربع را به جهنمی تبدیل کند که بقول معروف چشم ، چشم را نبیند . وقتی غلظت این ذرات گرد و غبار در داخل کندوها زیاد شود ، فقط یک جرقه کوچک کافی است تا آن سیلو را منفجر کند ( همان اتفاقی که چند سال پیش در سیلوی بوشهر افتاد ) . بهر حال سیستم این فیلترهای پنوماتیکی طوری بود که می بایست پس از زمانی مشخص شده ، چکشی مگنتی ، ضربه ای به هر یک از این کیسه ها بزند تا بقول معروف تکانده شده و به داخل مخزن مربوطه ریخته شود . واقعیت موضوع این بود که این چکش مگنتی کار نمی کرد .

از افرادی که از شرکت پیمانکار « شرکت بولر » در این کمیسیون شرکت داشت ، مدیر فروش شرکت بود و اینجانب . طبق معمول اعضای کمیسیون بر این رای بودند که صورتجلسه تحویل قطعی را بصورت مشروط تا رفع نقص ، ترتیب دهند و همانطور که دوستان و همکاران می دانند ، این خود پروسه ای جدید را دامن می زند . اما این اتفاق نیفتاد . همان مدیر فروش شرکت ، فقط یک مهندس فروشنده نبود که دستگاه یا دستگاههایی را بفروشد و نداند که این دستگاه چگونه کار می کند ، و فقط وظیفه فروش را داشته باشد . این مدیر فروش با کت و شلوار اتو کشیده خود ، سریع دست بکار شد و درب فیلتر را باز کرد و گیر چکش را بر طرف کرد و دستگاه دوباره مثل ساعت شروع بکار کرد و در همین احوال نیز توضیحات لازم را به بهره بردار داد تا هنگام برخورد با چنین مسئله ای در آینده ، چه بکنند . بهرحال صورتجلسه تحویل قطعی بدون هیچ اما و اگری امضاء شد و قال قضیه کنده شد . در این میان همه مهندسان کارفرما و مشاور و دستگاه بهره بردار مات و مبهوت مانده بودند ، زیرا مهندسی اتو کشیده ، چنان گرد و حاکی شده بود که بهر صورتی بود فقط کت و شلوار لوکس او را تکاندیم . برای اینجانب درس بزرگی بود که کسی با آن مقام و آن شخصیت ، در لحظه ای که باید ، آچار بدست می شود ، نمی گوید که این وظیفه من نیست ! اظهار بی اطلاعی نمی کند ! برعکس دقیقاً می داند که عیب کار کجاست . فقط دستگاه فروش نیست ، تمام مکانیسم و قطعات دستگاه را می شناسد . نه اینکه فقط همین دستگاه را بفروشد ، انواع و اقسام مدلها و دستگاههای مختلف در صنعت گندم و آرد و ماکارونی و ... جزو رنج کاری این مهندس است . این مهندس یک مهندس فوق لیسانس مکانیک از آمریکا است . این مهندس کسی نیست جز آقای مهندس سید جلال موسوی مدیر فروش شرکت معظم بولر در ایران . این مهندس استاد و معلم من است . ذیلاً عکسی از ایشان را قرار می دهم.البته باید یاد آوری نمایم که این عکس ، یک عکس دسته جمعی بوده و تنها عکسی بوده که از ایشان داشته ام و با یک سری کارهایی با فتو شاپ و فتو زوم و فتو روتوش به این صورت درآمده است . اگر خوب نشده است بر این بنده ناچیز ببخشند .

 


سالهاست که از بولر جدا شده ام ولی همیشه ایشان را قلبی دوست داشته و دارم . باشد که اخلاق و رفتار ایشان در این شاگرد نیز اثری داشته باشد و لیاقت آن را داشته باشم که بگویم شاگرد ایشان بوده ام . این خاطره من ، نمایانگر مهندسی دانا ، توانا و مسئولیت شناس است و امیدوارم که منظور مرا از آنچه که نوشتم ، متوجه شده باشید . بیائید ثابت کنیم که مهندسی یعنی چه ! آن چیزی که برای بعضی ها متصور است که مهندس یعنی پشت میز نشین و حقوق بگیر و ..... را بگونه ای دیگر به جامعه اثبات کنیم . بهمین ترتیب مهندسان ساختمانی گمنام در دل کوهها و کویرهای این مملکت ، می سازند و میروند و همچنان گمنام باقی می مانند ، حتی در چشنهای روبان بری طرحهایی که خون دلشان را اینها خورده اند ، شرکت داده نمی شوند ، چراکه دیگر خون دل خوردن تمام شده و موقع شیرینی خوردن است ! درود بشرف مهندسان دانا ، توانا ، صدیق ، شریف و گمنام این مرز و بوم . اینجانب همه دردهایی که این مهندسان کشیده اند و می کشند ، می شناسم و به سهم خودم بر دستان توانمند آنها ، بوسه می زنم .


یا حق

انیشتینی دیگر اما این بار از ایران

بنام خداوند جان آفرین                    حکیم سخن در زبان آفرین

بنام خداوند جان و خرد                     کزین برتر اندیشه برنگذرد


انیشتینی دیگر اما این بار از ایران


درود بیکران بر ایرانیانی که در دنیا با ارائه هوش و استعداد خدادادیشان ثابت می کنند که ایرانیان ریشه ای کهن در علم و معرفت داشته اند و ایران خاستگاه علم و فن در تاریخ باستان بوده است و اگر شرایط و فرصتها برای آنها فراهم شود ، مجدداً خواهند توانست ایران را به جهانانیان ثابت کنند که بر خلاف آنچه در تصوراتشان نقش بسته ، ایرانیان جزو باهوش ترین انسانهای روی زمین هستند . همچنانکه هم اکنون بزرگترین مغزهای علمی دنیا در تمام رشته ها ایرانیانند . وصد افسوس که هموطنان دیگری هم یافت می شوند که نام و یاد ایرانی را در اذهان جهانیان بگونه ای دیگر رقم می زنند .


بقیه در ادامه مطلب

ادامه مطلب ...

روشهای نوین ساخت و ساز - قسمت اول

بنام خداوند جان آفرین                    حکیم سخن در زبان آفرین

بنام خداوند جان و خرد                     کزین برتر اندیشه برنگذرد

سلام بر همه مهربانان

برای قسمت اول این مجموعه گفتار ، اجرای سنگ فرشهای خیابانی در کشور هلند را انتخاب کرده ام و آن را در قالب تصاویری چند ارائه می نمایم .  با این امید که مورد علاقه واقع شود .



بقیه در ادامه مطلب

ادامه مطلب ...